کد مطلب:137407 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:259

هجرت به حبشه
چون رسول خدا صلی الله علیه و اله دید كه خود با عنایت پروردگار و حمایت عمویش «ابوطالب» از آزار زیاد و شكنجه ی قریش در امان است و به عافیت می گذراند، اما اصحاب بی پناهش سخت گرفتار و در فشارند و نمی تواند از ایشان حمایت كند، به آنان فرمود: «كاش به كشور حبشه» می رفتید، چرا كه در آن جا پادشاهی است كه نزد وی به كسی ستم نمی شود، و آن جا سرزمین راستی است، باشد كه خداوند از این گرفتاری برای شما فرجی قرار دهد، پس جمعی از مسلمانان كه از فشار و آزار دشمن به ستوه آمده بودند رهسپار حبشه گشتند، و این نخستین هجرتی بود كه در اسلام روی داد. [1] .


اصحاب حضرت به سوی حبشه حركت كردند و در بین ایشان جعفر طیار و همسرش اسماء بنت عمیس نیز هجرت كردند، و در آن جا برای جعفر سه فرزند به نامهای «عبدالله»، «عون» و «محمد» به دنیا آورد. وقتی مسلمانان به حبشه رسیدند، از پادشاه حبشه پذیرایی و استقبال گرمی دیدند.

چون سران مشرك قریش دیدند كه عده ای از مسلمانان به سرزمین حبشه پناه برده اند و ایمن و مطمئن شده اند، برای نجاشی و اقوامش هدایایی را جمع كرده و همراه «عمروبن عاص» و «و عمارة بن ولید» برادر خالد بن ولید، به حبشه فرستادند، كه در قبال آن، نجاشی نیز مسلمین را به مشركین تحویل دهد.

مورخین نوشته اند: عمرو بن عاص هنگام عزیمت به حبشه، همسر تازه عروس خود را نیز به همراه برد. او زنی زیبا و فتنه انگیز بود كه با عشوه گری و طنازی، هوش از عاقلان می برد؛ «عمرو» طاقت دوری و جدایی از او را نداشت. در راه حبشه چشم همسر «عمرو» به «عمارة بن ولید» (كه جوانی خوش سیما بود) افتاد و توجه اش به او جلب شد، پس آتش عشقش شعله ور گردید... تا این كه یك شب همسر «عمرو» او را ترك گفته و به نزد (عماره) رفت و... بعد از این ماجرا به پیش «عمرو» بازنگشت مگر به این شرط كه بین «عمرو» و «ولید» رفت و آمد وجود داشته باشد.

این فضیحت و رسوایی به سرعت به گوش نجاشی و مهاجرین


رسید و برای عمرو، هیچ حیله ای دیگر كارگر نبود؛ لذا نجاشی رسولان و فرستادگان قریش را سرافكنده و ناامید برگرداند، و مهاجرین را در سایه لطف و كرم خویش نگهداری نمود. از آن طرف مسلمانان در قریش با ملاقات كردن عمرو بن عاص، او را به استهزا گرفته و به او فهماندند كه فقط در اسلام است كه زنان تمكن و قدرت دوری و پرهیز از گناه را داشته و از این قبیل هواپرستی ها به دوراند. [2] .

زمانی كه جعفر طیار و مسلمین در سال هفتم به مدینه بازگشتند، مصادف با بازگشت پیامبر صلی الله علیه و اله از جنگ خیبر بود؛ لذا حضرت به استقبال جعفر رفته و فرمود: «نمی دانم به كدام یك از دو امر بیشتر خشنود باشم؟ آیا به قدوم جعفر از حبشه، یا به فتح خیبر؟» (آنهم به دست برادرش علی.) سپس پیشانی جعفر را بوسید و به او فرمود: «تو خلقا و خلقا شبیه به من هستی، و تو از همان طینتی خلق شده ای كه من خلق شده ام». [3] .


[1] السيرة النبوية، ج 1، ص 321.

[2] تاريخ نويسان، قصه عماره و همسر عمرو را بدين نحو نيز ذكر كرده اند كه نجاشي دو فرستاده ي قريش و مسلمين را جمع كرد، سپس جعفر از دعوت رسول اكرم صلي الله عليه و اله و محاسن اسلام سخن گفت، و نيتجه آن شد كه نجاشي فرستادگان قريش را طرد كرده و به اكرام مسلمين افزود.

[3] ذخائر العقبي، محب طبري، ص 215، چاپ بيروت.